بزرگ می شوی !
سختیها که زیاد می شوند بزرگ می شوی !
لوس بازیهایت تمام می شود !
آدمهایی که عصبیت می کنند و لجت را در می آورند به تو یاد می دهند که صبور باشی.
تغییرات شغلی ، رئیس جدید ، کار جدید ، دوستان جدید به تو یاد می دهند که انعطاف پذیر باشی، که در شرایط سخت و تازه نشکنی ...
وقتی به خنسی آخر ماه می رسی، یاد می گیری که با اتوبوس رفت و آمد کنی و کمی هم پیاده روی را تجربه کنی ...
وقتی مریض می شوی ، شکر کردن را به یاد می آوری و قدردان سلامتیت می شوی ...
وقتی پدرت را از دست می دهی ، یاد می گیری که به جای تکیه کردن تکیه گاه باشی ...
وقتی تنها می شوی ، مستقل می شوی ...
وقتی کارهایت زیاد می شود ، اتفاقا نظمت هم بیشتر می شود ...
محدود که می شوی ، خلاقیتت گل می کند ...
و ...
هیچ مصیبتی در زندگی آن قدرها فاجعه آمیز نیست ، مصیبتها فقط برای آن در زندگی ما جاخوش کرده اند که عقیده مان را درباره خود تغییر دهند ، ما می گوییم ؛ اما این در مورد بیماری من ، قرض های من ، آدمهای خل و چل اطراف من ، رئیس بد اخلاق و گیر من ، شوهر معتاد من ، بچه ی ناقص من و ... هم مصداق پیدا می کند ؟ تردید نداشته باشید !
همه ما به سختی و مصیبت نیاز داریم ... !!
حالا انتخاب با خودمان هست ، می توانیم غر بزنیم یا بزرگ شویم و سپاسگزار باشیم ..
اگر واقعا به دنبال آرامش ذهن هستیم ، باید حس سپاسگزاری داشته باشیم ، و نکته اصلی این است که اگر می خواهیم شکرگزار باشیم ، باید هر صبح شکرگزار از خواب برخیزیم ...
پ. ن ... دوز امیدواریتان با این پیامهای روانشناسی _ اخلاقی ، حسابی بالا زد ، بروید حالش را ببرید ...